لرد تاریکی به قلم حدیث افشارمهر
پارت هشتم :
باورم نمی شد که توی یک حالت خلصه فرو رفتم و سپس...این جمله های ترسناک را روی کاغذ نوشتم.
خم شدم دفتر را بلند کردم و بستم. زیر تشک تخت مخفی اش کردم تا کسی چشمش به آن نیوفتد وگرنه که اشلی به محض دیدن این دفتر آبرویم را توی کل مدرسه می ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
H
00ای کاش عکس لباس رو بزاری کانالت